سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینترنت و تفاوتهای فرهنگی - کانون دانش آموزی رشد کرج


لینک دونی


تعداد بازدید

v امروز : 4 بازدید

v کل بازدیدها : 38539 بازدید

جستجو در مطالب

مطالب قبلی

زمستان 1384
پاییز 1384

آهنگ وبلاگ

84/10/24 :: 10:6 صبح

 

نویسنده: سراج هونگ لدروم

مترجم: فریبا رضوی

منبع: روزنامه همشهری 6/10/84

از هنگامی (دهه هشتاد قرن گذشته) که مک لوهان نظریه دهکده جهانی (world village) را مطرح کرد و به موازات آن، گسترش رشد شتابناک تکنولوژیهای ارتباطی و پیدایی ابر رسانه ها و ظهور امر جدیدی با عنوان مجازی شدن، عرصه هستی و معرفت انسانی دچار تحولات بی شماری گردید و به گفته بسیاری از پژوهشگران گسستهای زیادی مابین دنیای مجازی و دنیای واقعی پدید آمد.

این مساله، به ویژه در جهان مجازی و اینترنت از پیچیدگی خاصی برخوردار است. به گونه ای که امروزه اندیشمندان بسیاری را سرگرم بحثهای جدیدی کرده است.

از جمله این بحثها، بحث هویت و مرزهای فرهنگی است. به این شکل که آیا می توان هویت را به شکل گذشته آن مطرح کرد؟ آیا مرزهای فرهنگی سابق از میان رفته اند؟ آیا می توان از فرهنگ واحدی سخنی به میان آورد؟ مقاله زیر عهده دار تبیین و پاسخگویی به پرسشهایی از این دست است.

زمانی که جان دوربولو از طریق ایمیل از من خواست که با هفته نامه فلسفه و کامپیوتر (APA) همکاری کنم واقعا تعجب کردم. بعد از آن ایمیل  های ما به سوی برخی مسائل و موضوعات پیچیده تر کشیده شد: آیا اینترنت تمام تمایزات فرهنگی را رفع خواهد کرد؟ نقش اینترنت در ارتقاء فهم بین فرهنگی چیست؟ آیا در این راستا موانعی وجود دارد؟

این سؤالات بسیار حائز اهمیت اند. ورود قریب الوقوع قرن بعد فرصتی به ما می دهد تا در مورد جهت حرکت دنیا بیندیشیم و سرعت زیاد اینترنت واقعا یک سرزمین بی در و پیکر را پدید آورده است؛ اما آنچه روشن است، آن است که اینترنت به نحو مشخصی به جهان شکل می بخشد. این تکنولوژی به سرعت در تمام نقاط جهان گسترش می یابد. درست مثل تلفن، فاکس و تلویزیون و.... اما آنچه این ابزارها نی توانند انجام دهند آن است که آنها نمی توانند فایلهای کامپیوتری را انتقال دهند و همین مسئله ای است که امکان تحولات فرهنگی و اجتماعی را در سطح وسیع افزایش می دهد. از آنجا که اینترنت چند نفر را به چندین نفر پیوند می دهد می تواند اجتماعی بسازد که در یک سری ارزشها و عقاید مشترک باشند. این مسئله برخی را بر آن داشته که چنین فکر کنند که اگر تمام نقاط جهان را با این وسیله به هم پیوند دهیم تفاوتهای فرهنگی از میان خواهد رفت، اما در این مورد تردید وجود دارد که آیا ایجاد یک فرهنگ همگن در سراسر جهان ممکن است. مسئله این است که ما «همگونی فرهنگی» را چگونه تعریف می کنیم؟

به یک معنا، جهان پیش از این به لحاظ فرهنگی به واسطه تلفن ها، تلویزیون ها و... همگن شده بود. البته این معنا جالب نیست، این مسئله زمانی مطلوب است که وضعیتی داشته باشیم که بخش اعظم یا همه فرهنگهای دنیا به یک میزان از ارزشها و ایده های بنیادین برخوردار باشند. مسئله من در اینجا آن است که این ارزشها و ایده ها هر چه باشند، اینترنت ابزاری است که آنها را پدید می آورد. این ارزش ها و ایده ها پیش فرضهایی هستند که ارتباط میان فرهنگها براساس آنها ممکن خواهد شد، و اینترنت این ارتباط میان فرهنگها و داد و ستدهای بین آنها را فوق العاده تسهیل می کند. از این روست که می گوییم فرهنگها در مجموعه ای از ارزشها و ایده آل ها مشترک هستند. این ارزشها و ایده آل های مشترک تنها به یک سنت فرهنگی خاصی اختصاص ندارند. فرهنگها از یکدیگر چیزهای زیادی یاد می گیرند لذا در نهایت از عناصری بیش از عناصر یک فرهنگ واحد برخوردارخواهند شد. یادگیری فرهنگی از فرهنگ دیگر به این معنا نیست که یک فرهنگ محو شده یا جذب در فرهنگ دیگر می شود. از سوی دیگر، تفاوتهای فرهنگی به قوت خود باقی اند جز آنکه راهی باید پیدا کرد که این عناصر فرهنگی متفاوت بی خدشه بمانند. فرهنگها باثبات باقی خواهند ماند. در عین حال، آنها به دلیل ایده آل ها و ارزش های مشترک با هم تفاهم داشته، احترام متقابل دارند.

دیوید پورتر در کتاب درآمدی به فرهنگ اینترنتی می نویسد: فرهنگ اینترنت، محصول شرایط خاص و نوعی آشنایی مجازی است که به صورت آن لاین عرضه می شود، در این فرهنگ افراد اکثرا گمنامند. این افراد مشترکا وارد بحث و مناظره گروهی می شوند.

اکثریت مخاطبان فرد در فضای مجازی، نه جسم دارند، نه چهره، و نه تاریخ. نه صدایی هست، نه حرکتی و نه ایماء و اشاره ای. فقط کلماتی اند که به شدت از شاخصه های آشنایی هویتی در این حوزه غریب و غیرمادی رنج می برند.

علاوه بر کلمات جدا شده از بافت، کلماتی وجود دارند که سرشار از معانی بافتی اند. آن چنان که فهم آنها برای کسانی که بافتهای مرتبط را نمی شناسد دشوار است. من واژه هایی را در ذهن دارم که هنگام صحبت با همسر می توان از آنها استفاده کرد. من خاطرم هست که روزانه چقدر ایمیل برای همسرم می نوشتم و چقدر ایمیل از او دریافت می کردم. او در حال نوشتن تز دکترایش در آمریکا بود. مکالمات بین زوجها حاوی کلماتی بسیار صمیمانه و سرشار از پیش زمینه های مشترک و نیز سایر نشانه های رایج هویتی است.

فرهنگی که پورتر اشاره می کند، نه تنها فرهنگ اصلی اینترنت امروز نیست بلکه بعدا هم نخواهد بود. این فرهنگ مطمئنا زمانی که استفاده از اینترنت گسترده تر شد دستخوش تغییر خواهد شد.

همزمان با پیوستن بیشتر مردم به اینترنت، حرفهای بافتی تر فراگیرتر خواهند شد. مردم به همگام صحبت با خارجی ها و بیگانه ها مشخصا واژه هایی را بکار می برند که چندان پیش فرضی ندارند. اگر مکالمه ادامه نیابد، کلمات دور می شوند و بافت، پیشینه و فهمهای مشترک گسترش نخواهند یافت.

اگر گفت و گو ادامه یابد عمق معنا آشکار می شود. به علاوه اگر ارتباط صرفاً متنی در نتیجه پیشرفت های فنی نادرتر شود، تصاویر و صداها می توانند بخشی از ایمیل های روزمره را تشکیل دهند. از این رو، فرهنگ صرفا مبتنی بر متن که پورتر به آن اشاره می کند تغییر خواهد کرد. آنگاه تصاویر و صداها شاخصه های آشنای هویت خواهند بود. زمانی که اینترنت فراگیر باشد دیگر نمی توان همواره از آن برای سخن گفتن با غریبه ها در یک حوزه غیرمادی استفاده کرد؛ در چنین فضایی به نظر می رسد تناقض بین عضو یک جامعه محلی بودن و عضو یک جامعه جهانی بودن بطور همزمان وجود ندارد. احتمالا اینترنت نمی تواند یک ابر فرهنگی واحد ایجاد کند که تمام جوانب و ریزه کاریهای فرهنگهای جهان را در خود جای دهد، اما این فرهنگها در فضای اینترنت هیچگاه ارتباطشان با فرهنگهای دیگر قطع نمی شود. در اینجا من در ذهنم سنتهای فرهنگی عمده جهان نظیر سنت آمریکایی و آسیایی را دارم. آنچه ما می بینیم احتمالا تحولات شگرفی است که در تمام سنتهای فرهنگی عمده روی داده است. فرد باید در نهایت یک فرهنگ سنتی را که عوامل بیرونی آن را به چالش کشیده است اقتباس کند. اما یک سیستم اعتقادی پویا و پذیرنده به هیچ وجه یک سیستم غیر وجودی نیست. راههای زیادی وجود دارد یا بوجود خواهد آمد که بخشهای مختلف سیستم اعتقادی کهنه را عوض کرد و آنرا مطابق و هماهنگ با دنیا نمود اما این گونه تحولی لزوما به معنای غیب شدن فرهنگ یا آن سیستم اعتقادی نیست. مثلا اعتقاد به سلسله مراتب در فرهنگ «Thai» مهم است اما از طریق اینترنت فرهنگ «تائویی» جدیدی در حال شکل گیری است که مساوات طلبانه تر است. البته پدید آمدن این فرهنگ جدید «تائویی» به این معنا نیست که «تاییها» اعتقاد خود را به سلسله مراتب کاملا فراموش کرده اند. در عوض آنها باید موضعی اتخاذ کنند که بر طبق آن، آن عقیده قدیمی یک روایت مطبوع و دلپذیر یا بخشی از واقعیت است.

اعتقاد به سلسله مراتب باید جایگاه خود را در مناسک و مراسمهای سنتی حفظ کند. در این سنتها، شرکت کنندگان عقاید رایج خود را موقتا رها کرده و تا پایان مراسم عقاید جدیدی را شکل می دهند. می توان گفت که طی این مراسم نوعی واقعیت بروز می یابد که گرچه به لحاظ مادی درون واقعیت عملی قرار دارد اما در عین حال، به هیچ وجه بخشی از آن نیست. چرا که آن واقعیت سیستم اعتقادی خاص خود را دارد که با اعتقادات فضای واقعی دیگر، سازگار نیست. این وضعیت مانند آن است که زمانی که فرد فیلم می بیند، محتوای فیلم نوعی واقعیت داستانی را برای او می سازد، اما در یک مراسم، شرکت کنندگان بخشی از خود رویدادند. از این رو ویژگیهایی که «تائویی» ها را به لحاظ فرهنگی ممتاز می کند، و آنها را با گذشته پیوند می دهد نباید کنار گذاشته شوند.

«تائویی» ها همچنان «تایی» خواهند ماند. آنها مراسم خاص خود را با همان کیفیت خواهند داشت، در عین حال، در سطح جهان نیز نقش خود را ایفا خواهند کرد. افزون بر این، تأثیرات نباید یک جانبه باشند. رشد روزافزون رستورانهای تایی و آگاهی بیش از پیش غرب از بودا تا حدی گواه این تسلیم فرهنگی هستند که در حال روی دادن است. از آنجا که فرهنگها در یکدیگر نفوذ می کنند، شرایط برای ماده ای که به اعتقاد من می تواند به موضوع پژوهشهای فلسفی بیشتر تبدیل شود فراهم می گردد. آنچه که در ذهن من است آن است که مرز میان فلسفه های غربی و آسیایی احتمالا مبهم تر خواهد شد. منظور من صرفا آن نیست که مطالعات و کارهای تطبیقی بیشتر می شوند، بلکه می خواهم بگویم ماهیت این دو فلسفه فی نفسه متحول می گردد. به نظر می رسد فلاسفه غرب از اندیشه شرق ایده ها و الهامات جدیدی گرفته اند. آنها حتی روشهای برخی مکاتب فلسفه آسیایی را در پژوهشهای خود به کار می برند. احتمالا فلسفه آسیایی از دقت فلسفه تحلیلی در حل مسائل موجود در درون سنت خود بهره می برد. این درآمیختگی سنتها در حال روی دادن است. اثر درک پارفیت در مورد هویت شخصی که برگرفته از برخی منابع بودیستی است نمونه خوبی به شمار می رود. از سوی دیگر، فیلسوف «تایی» و همکار من در دانشگاه چولان کورن، به نام سومپارن پرومتا هم از شریعت بودایی استفاده می کند و هم از آثار فلاسفه غربی بهره می برد. هدف او از این کار ارائه راه حلهایی برای مسائل موجود در اخلاق و فلسفه اجتماعی است. او نماینده این نفوذ فرهنگی در این خطه از دنیاست. امکانات، فراوان و متنوعند و به اعتقاد من آنها به جهتی بسیار ثمربخش برای فلسفیدن در آینده اشاره دارند و اینترنت صرفا این گرایش را تسهیل و تشویق می کند.

بنابراین من فکر می کنم [تا اینجا] دست کم برخی از سؤالات جان را جواب داده ام. اکنون سؤال بزرگ آن است که: آیا این نفوذ فرهنگها در هم که اینترنت آن را تسهیل کرده است، به یک واقعیت تبدیل خواهد شد؟

من می دانم که دست کم این فرایند، خودکار نیست و فکر نمی کنم شرایط در این مورد بی تأثیر باشند. شرایط و مواضع بسیاری هستند که باید در نظر گرفته شوند. یکی آنکه فرهنگهای جهان باید بپذیرند که آمیزش فرهنگها، برای آنها خوب و مطلوب است. از آنجا که موارد عینی بسیاری، امروزه به این گرایش اشاره دارند خود دلیل خوبی برای بااحتیاط خوش بین بودن به این مسأله است. از این رو می گوییم «بااحتیاط» که اشیاء همواره می توانند درست برعکس تصور ما به  وقوع بپیوندند.

 


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

لوگوى وبلاگ

اینترنت و تفاوتهای فرهنگی - کانون دانش آموزی رشد کرج

موضوعات وبلاگ

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by majidzavari